تمدن مدرن غرب با عمق تاریخی، ویژگی کارکردی و قابلیت بازتولیدی دائمی خویش، امروزه، به پارادایم جهانی و هژمونیک تبدیل شده است. از سوی دیگر، این تمدن به دلیل رویکرد خودبنیادی و قدرتمداری، که به طبیعت و انسان دارد، با وجود همهی پیشرفتهای موجود در زمینهی مادی، سبب بروز مشکلات جدیدی می شود. این واقعیت، که تمدن هژمونیک غرب، پیوسته، مشکلات و بحرانآفرینی میکند، به بحث در مورد چگونگی رهایی از آن با گفتمانهای جایگزین منجر شده است. در این میان این پرسش به ذهن متبادر میشود که گفتمان انقلاب اسلامی، که امکان و بدیل تلقی میگردد، برای گذر و رهایی از پارادایم تمدن هژمونیک غربی در عرصههای نظری و عملی چه نقشی را ایفا کرده است؟ (پرسش) به نظر میرسد گفتمان انقلاب اسلامی با احیای الهیات سیاسی ضد سلطه و ایجاد خودآگاهی در مورد ماهیت تمدن هژمونیک کنونی در حوزهی نظر و ساخت مقاومت سازمانیافته در بُعد عمل، پارادایم تمدن هژمونیک غربی را به چالش کشیده است. (فرضیه) مقالهی حاضر با استفاده از چارچوب مفهومی پارادایم و بهکارگیری روش توصیفی- تحلیلی (روش)، شناسایی ظرفیت تقابلی گفتمان انقلاب اسلامی را در مورد پارادایم تمدن هژمونیک غربی هدف خود ساخته (هدف) و به این نتیجه دست یافته است که نقش انقلاب اسلامی در رویارویی با پارادایم تمدن هژمونیک غربی، ایجاد چالش و آشکارسازی وضعیت بحرانی آن بوده، ولی برای تغییر پارادایم هژمونیک و گذر از آن، تولید الگو در سطح کلان به منزلهی پارادایم جایگزین، ضروری است. (یافته)