مقاله حاضر تلاش دارد شکست اسلامگرایان در مصر را مورد بررسی قرار دهد. برایناساس با محوریت این پرسش که «دولت مصر چگونه توانسته جریانهای اسلامی را کنترل و مدیریت کند؟»، به شکست جریانهای اسلامی در مصر میپردازد. این مقاله درصد است تا با روش توصیفی ـ تحلیلی، به دلایل این مسئله بپردازد و برای تحلیل دادهها نیز از روش کارکردگرایی ساختاری بهره گرفته است. همچنین نشان داده است که، دولت در مصر توانسته با دوقطبی سازی میان جریانهای اسلامی بر سر چگونگی حضور در عرصه سیاسی جریان اسلامگرا را از جریان الازهری و جریان صوفیانه جدا کند. در این میان با متهم کردن جریان اسلامگرا به تروریسم، جدایی بین نظام جامعه پذیری کشور مصر و جریانهای اسلامی، اضمحلال نهاد رهبری و سازماندهی آنان در عرصه سیاسی و انشقاق عمیق بین جریانهای اسلامی و اسلامگرا به ویژه انشقاق میان اسلامگرایان و الازهر، در مدیریت و کنترل جریانهای اسلامی بسیار موفق عمل کند.