در مجموعه گفتمانهای اسلام سیاسی در افغانستان، جریان اخوانی از جهات مختلفی برجستهتر و مهمتر است و حکم پیشگام را دارد. این نوشتار با تمرکز بر تکوین و کنشگری «جریان اخوانی» در سه دهه اخیر قرن بیستم، هویت و کارنامه اسلامگرایان اخوانی در افغانستان را در چارچوب روش تحلیل گفتمان و متکی به آرای لاکلا و موفه بررسی میکند. جریان اخوانی در افغانستان از لحاظ تباری در ادامه جریان بینالمللی اخوانالمسلمین و در بستر دهه دموکراسی 1963-1973 در افغانستان، گفتمانی قابل توجه شد. در ادامه اخوانیسم در متن تحولات شتابان دهههای 1970 و 1980 به گفتمان مهمی تبدیل شد. این گفتمان حول دال مرکزی «اسلام یگانه راه حل» شکل گرفت و عناصر مهمی مانند دولت، حزب، انقلاب، جهاد و... را در پیرامون خود مفصلبندی نمود. گفتمان اخوانی هرچند موفق شد با به زیر کشیدن رژیم مارکسیستی در 1992، مدت کوتاهی به گفتمان هژمون تبدیل شود اما این گفتمان با برآمدن خلافتگرایان طالبان در 1996 به حاشیه رانده شد.